۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار نوزدهم دی ماه سال ۱۳۹۴ با مردم قم به مقایسه‌ی انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب‌ها و برخی حوادث و نهضت‌های پیشین کشور خودمان پرداختند و در تبیین این مسأله فرمودند: «چرا نهضت مشروطیّت با آن درخواست حدّاقلّیِ محدود شدنِ قدرت مطلقه نتوانست و طاقت نیاورد بماند امّا انقلاب اسلامی با این درخواست حدّاکثری و مطالبه‌ی حدّاکثری که ریشه‌کنی سلطنت و رژیم پادشاهی در کشور بود آمد، موفّق شد و ماند؟ اینها تحلیل لازم دارد. تحلیل را شما جوانها بروید بکنید، برای من روشن است؛ جوانها بروند تحلیل کنند، بنشینند، فکر کنند و ببینند که اینجا چه چیزی نقش‌آفرینی کرد؟ کدام عنصر تأثیر گذاشت که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد امّا این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ علّت چه بود؟ اینها را بنشینند جوانهای ما تحلیل کنند.» ۱۳۹۴/۱۰/۱۹

بر اساس این خواسته‌ی رهبر انقلاب پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در ذیل پرونده‌ی تحلیلی «انقلابی که منحرف نشد»، طی فراخوانی از جوانان می‌خواهد به تحلیل چرایی این مسئله بپردازند و متون تحلیلی خود را به KHAMENEI.IR ارسال کنند.

جوانان و متفکران می‌توانند در پاسخ به این سؤال رهبر انقلاب، تحلیل‌ها و پاسخ‌های خود را از طریق ارسال فایل Word به نشانی الکترونیکی info@khamenei.ir و یا بخش نظرات همین مطلب ارسال کنند.

گزیده و نتایج این فراخوان بعد از جمع‌آوری و دسته‌بندی مطالب ارسالی متعاقبا منتشر خواهد شد، ان‌شاءالله.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۴
اعظم سادات سرآبادانی


آیت وکیلیان: نظریه‌های متنوعی در تبیین، تحلیل و چرایی بروز انقلاب ۱۳۵۷ ایران تعریف شده است؛ دسته اول، نظریه‌های سیاسی است که از منظر سیاست به انقلاب‌ها می‌پردازد. ماهیت اصلی این نظریه این است که، دولت دارای چه مکانیسم‌هایی هست که به انقلاب مبتلا می‌شود. دسته دوم، نظریات جامعه‌شناسانه انقلاب است؛ این نظریه به ابعاد اجتماعی انقلاب توجه دارد و نقش عناصر اجتماعی را در شکل‌گیری انقلاب برجسته می‌کند. دسته سوم نظریات روان‌شناسانه انقلاب است؛ این نظریه به روش‌های فردی و روانی توجه دارد، اینکه افراد در چه شرایط روحی و روانی قرار می‌گیرند که دست به انقلاب می‌زنند.

آیت وکیلیان: نظریه‌های متنوعی در تبیین، تحلیل و چرایی بروز انقلاب ۱۳۵۷ ایران تعریف شده است؛ دسته اول، نظریه‌های سیاسی است که از منظر سیاست به انقلاب‌ها می‌پردازد. ماهیت اصلی این نظریه این است که، دولت دارای چه مکانیسم‌هایی هست که به انقلاب مبتلا می‌شود. دسته دوم، نظریات جامعه‌شناسانه انقلاب است؛ این نظریه به ابعاد اجتماعی انقلاب توجه دارد و نقش عناصر اجتماعی را در شکل‌گیری انقلاب برجسته می‌کند. دسته سوم نظریات روان‌شناسانه انقلاب است؛ این نظریه به روش‌های فردی و روانی توجه دارد، اینکه افراد در چه شرایط روحی و روانی قرار می‌گیرند که دست به انقلاب می‌زنند. دسته چهارم نظریه اقتصادی انقلاب است. نظریات اقتصادی به‌عناصر اقتصادی مثل فقر، بیکاری و... می‌پردازند. البته در این میان نظریه‌های دیگری چون؛ «نظریه رهبری مذهبی» وجود دارد که به نوعی چهره کاریزماتیک رهبری انقلاب را به میدان تحلیل‌های رایج سوق می‌دهد. بسیاری از این نظریه‌ها بر انقلاب اسلامی ایران تطبیق داده شده است؛ این نظریه‌پردازان در راستای مطالعات خود به موضوع انقلاب اسلامی پرداخته‌اند و بسته به نظریه خود آن را به انقلاب معطوف کرده‌اند.

این نظریه‌ها هر کدام به نوبه خود از فقر تحلیلی بری نخواهند بود و در عین حال می‌توان گفت که بخشی از حقایق مربوط به انقلاب را پوشش می‌دهند. هر کدام از این نظریه‌ها به جنبه خاصی پرداخته‌اند؛ برای مثال نظریه‌ای که به جنبه روان‌شناسانه انقلاب می‌پردازد، نظریه «تد رابرت گر» است. «گر» به بحث محرومیت نسبی در جامعه می‌پردازد و اشاره می‌کند، جامعه‌ای که در مدار توسعه اقتصادی قرار بگیرد و چنانچه روند این توسعه‌یافتگی منقطع شود، طبیعتا مردم انتظار ادامه روند ترقی و توسعه را خواهند داشت. زمانی که بین آمال‌ و خواسته‌ها و انتظارات ارزشی در یک جامعه ترازی وجود نداشته باشد، شرایط برای انقلاب مهیا می‌شود. پیش از انقلاب، قیمت نفت به دلیل جنگ اعراب و اسرائیل بالا رفت و وضعیت اقتصادی جامعه ایران را سامان بخشید. در سال ۱۳۵۶ بعد از صلح اعراب و اسرائیل، این وضعیت به حالت رکود تنزل پیدا کرد و جامعه انتظار داشت که همچنان این افزایش رفاه ادامه پیدا کند.

نفت فراسوی تحلیل‌ها

با برقراری موج سوم دموکراسی در برخی از کشورهایی که با جامعه جهانی پیوند نخورده بودند، این تنها خاورمیانه بود که از نسیم و موج دموکراسی بی‌نصیب بود. پایداری این کشورها در برابر امواج پروژه دموکراسی خواهی، بستر را برای تولید نظریه‌ای به نام «دولت رانتیر» فراهم کرد. «تداسکاچپول» از جمله این نظریه‌پردازان است. دولت رانتیر، دولتی است که در آمدی غیر از مالیات دارد. در شرایط عرف جامعه ملل، دولت‌ها براساس مالیاتی که از مردم دریافت می‌کنند، حاکمیت دارند، اما برخی از دولت‌ها یک منبع درآمدی غیر از مالیات دارند. برای مثال عمده کشورهای خاورمیانه را می‌توان نام برد. این دولت‌ها آن سان که باید به مالیات مردم توجهی ندارند، در نتیجه به خواسته‌های مردم نیز اهمیتی نمی‌دهند، چرا که وابسته به مردم نیستند. این شرایط که به دنبال خود بین انتظارات مردم با دولت فاصله می‌اندازد، موجی از نارضایتی عمومی را به وجود می‌آورد. در بین نظریه‌پردازان جامعه‌شناسانه انقلاب «چارلز تیلی» عرض‌اندام کرده و نظریاتش را بر بسیج توده‌های اجتماعی متمرکز کرده است. هنگامی که نیروهای اجتماعی داخل نظام کنار گذاشته شوند، تبدیل به نیروی اپوزیسیون می‌شوند و زمانی که با نیروهای خارج از نظام ائتلاف می‌کنند، به‌عنوان اپوزیسیون خارج از نظام مطرح می‌شوند و حاصل این ائتلاف بستری برای بروز و ظهور انقلاب است.

طرح نظریه اقتصادی انقلاب

در بروز و شکل‌گیری انقلاب اسلامی، از جمله عواملی که در میان نظریه‌پردازان بیشتر مورد توجه جدی قرار گرفته است، «نظریه اقتصادی» آن است. خاستگاه مهم این نظریه بیشتر در بین نویسندگان مارکسیست ـ لنینیست و برخی نویسندگان غربی دیده می‌شود. اگرچه تفسیر و تبیین این دو گروه از چگونگی تاثیر عامل اقتصاد در ظهور انقلاب، وجوهات متفاوتی را در بر می‌گیرد، از اینکه به دنبال ماحصلی مشترک از تفاسیر این دو نحله باشیم، به کج راهه تحلیل‌های رایج غلتیده‌ایم. پژوهشگران مارکسیست ـ لنینیست سال‌های آخر نظام شاهنشاهی را آغاز و شمارش معکوس فروپاشی آن قلمداد می‌کنند. سال ۱۳۵۲ با بالا رفتن قیمت نفت، شاه فرصت را مناسب دید و دست به اجرای توسعه اقتصادی زودبازده زد. آثار این اقدام شتابزده در زمانی اندک پیامدهای خود را نشان داد؛ کمبود کالا در امر خدمات‌رسانی، رانت‌خواری دستگاه‌های ذی‌ربط، تورم، فشارهای اقتصادی، و... از جمله آثار زیانبار سیاست‌های شتابزده در رونق اقتصادی مملکت بود. اوضاع و شرایط اینچنینی در هر کشوری صورت گیرد، نتایج مشابهی به دنبال خواهد داشت؛ بحران اقتصادی به دنبال خود، بحران سیاسی به دنبال خواهد داشت.

بحران سیاسی به نارضایتی‌های مدنی منجر می‌شود و در فرجام کار این انقلاب است که در سراپرده آن برون می‌تراود. از جمله نویسندگانی که با نظریه اقتصادی به تحلیل انقلاب پرداخته‌اند؛ نیکی کدی، مایکل فیشر، فرد ‌هالیدی و ریچارد کاتم هستند.

اگرچه در سال‌های پیش از ۱۳۵۳ نظام مشکلات اقتصادی داشت و این‌گونه نبوده که این بحران اقتصادی تنها معطوف به سال‌های آخر آن باشد. از سال‌های میانی دهه پنجاه موج مشکلات اقتصادی به ساحل طبقه متوسط و اقشار ضعیف جامعه رسید و اسباب نارضایتی و مبارزه مدنی آنها را فراهم ساخت.

این رویدادها را می‌توان با رویکرد دیگری هم مطرح کرد؛ در نگاه برخی از این نظریه‌پردازان، افزایش فاصله طبقاتی بین اقشار مرفه و اقشار کم درآمد و مهاجرت روستاییان به شهرها،(که یک نوع شوک اجتماعی برای روستاییان پدید آورده بود) از جمله رویکردهای معطوف به مسائل اقتصادی است که مورد توجه قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۱۷
اعظم سادات سرآبادانی


پیروی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی نه یک حادثه‌ی منطقهای که یک حادثه‌ی تاریخی است.

اساساً هر انقلابی، در جغرافیای انسانی، مثل زلزله و آتشفشان در جغرافیای طبیعی است. زلزله و آتشفشان ازلحاظ اصل بروز، ناشی از تکاثُف انرژیهای مختلف طبیعی است. انقلاب هم در جغرافیای انسانی، ناشی از انباشته شدن انرژیهای انسانی و انفجار این انرژیها است. ازلحاظ تأثیر هم همینجور است، هر زلزلهای در هرجای دنیا اتفاق بیفتد و هر آتشفشانی در هر جای دنیا که مشتعل میشود، علاوه بر تأثیرات منطقهای و محدودی که دارد، در کل مسائل طبیعیِ جهان اثری دارد، یا ضعیف یا قوی.

همه‌ی انقلابها این تأثیر را در کل مسائل جهانی دارند، یا کم است یا زیاد. همه‌ی انقلابها در مناسبات بشری و در ارتباط میان ملتها، در موضعگیری سیاستها و در جغرافیای سیاسی عالم یک تأثیری میگذارند. با این تعبیر باید گفت که هر انقلابی جهانی است. همان انقلابی هم که بهوسیله‌ی یک عده جوان، در یک گوشهای از دنیا، در یک کشور کوچکِ دو، مثلاً سه میلیونی بروز میکند، یک حادثه‌ی جهانی است. هیچ انقلابی را نمیشود محدود به مسائل منطقهای کرد، لااقل بروز، حدوث و ایجادش اینجور است.

البته تأثیرات انقلابها بر حوادث جهانی یکسان نیست.

هرچه آثار و تأثیراتی که یک انقلاب بر حوادث جهانی میگذارد، سریعتر باشد، فراگیرتر باشد، ماندگارتر باشد، آن انقلاب بزرگتر است.

گاهی این تأثیرات بهنحوی است که انقلاب را بهشکل یک واقعه‌ی تاریخی در میآورد. واقعه‌ی تاریخی یعنی آن واقعهای که در تاریخِ بعد از خودش هم، دارای علائم و تأثیراتی است. فقط در زمان خود تأثیر نمیگذارد، بلکه یک دوره‌ی بعد از خودش را هم میسازد که همه‌ی انقلابها اینجور نیستند.

اگر انقلابی این سه خصوصیت داشته باشد؛ اول، یک جهانبینی و تلقّی از عالم ارائه بدهد؛ دوم، پایگاه مهمی که در وضع زندگی عالم تعیینکننده است از استکبار بگیرد؛ و سوم، حوزه‌ی تأثیر آن وسیع باشد؛ این انقلاب از سطح منطقهای و جهانی هم بالاتر است، این یک انقلاب ماندگار و تاریخی است. این انقلاب یک انقلاب برجسته است. انقلاب اسلامی ایران اینگونه بود.

در دهه‌ی شصت و هفتاد، حوادث و وقایع انقلابیِ زیادی اتفاق افتاده، از اقصای آسیا تا آفریقا و تا آمریکای لاتین؛ وقایعی که هرکدامی، یک تأثیر بر جغرافیای سیاسی جهان داشت. اما میخواهم این را بگویم که انقلاب اسلامی در میان همه‌ی این انقلابها از جهت ارائه‌ی یک تلقّی جدید از جهان و یک جهانبینی جدید به انسانها، استثنایی بود. بقیه‌ی انقلابهایی که در این دو دهه اتفاق افتادند، درحقیقت ادامه‌ی انقلاب شوروی هستند. همان تلقّی، همان فکر و همان راه حل در مسائل جهانی را ارائه میکنند، چیز جدیدی نمیگویند.

لذا شما میبینید که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در کشورهای جهان سوم، حتی در کشورهای اسلامی، هرگاه یک عده روشنفکر میخواهند یک حرکتی را انجام بدهند و اعتراضی کنند، ایدئولوژیشان مشخص است؛ حرکت، حرکت چپ است؛ نظامات، همان نظاماتی است که در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در کشور روسیه دیده شده است.

 

* حادثه‌ی تاریخی انقلاب

حادثه‌ی تاریخی انقلاب

* خصوصیات انقلاب ماندگار و تاریخی

۱. ارائه جهانبینی و تلقّی از عالم

انقلاب اسلامی در طول این دو دهه که صد در صد بر مبانی خودش استوار شد اولین انقلابی است که هیچ مبانی انقلابهای گذشته را ـ انقلاب اکتبر ـ با خودش همراه نکرد.

یعنی جنبه‌ی التقاط از تفکر مارکسیستی نداشت. یک تلقّی جدید را در دنیا ارائه کرد. آن تلقّی جدید عبارت بود از توحید، تکریم انسان، عَبَث نبودن آدمی، عبث نبودن خلقت انسان «اَفَحَسِبتُم اَنَّما خَلَقناکُم عَبَثًا وَ اَنَّکُم اِلَینا لا تُرجَعونَ»، مسئله‌ی صیرورت و رجوع انسان به خدا «اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ»، عدالت اجتماعی برطبقِ نسخه‌ی اسلامی، نه برطبقِ نسخه‌ی مارکسیستی، معنویت انسان و اینکه انسان دارای بعد معنوی است، و باید این بعد معنوی در برنامهریزیهای بشر دیده بشود، ملاحظه بشود و پرورش داده بشود و به چشم اعتبار نگاه بشود. میبینید اینها هیچکدام در انقلابهای قبلی وجود نداشته.

معنویت

البته من در دنیای اسلام، انقلابهایی که با نام اسلام بهوجود آمده را میشناسم، به آنها ارج هم میگذاریم. لکن آن انقلابها را مشاهده میکنیم که همچنان اسلامی نماندند. اگرچه ریشهها و زمینههای اوّلیشان اسلامی بود، اما آنوقتیکه منفجر میشد، درحقیقت قرآن نبود که بالا میرفت و روی پرچم قرار میگرفت، تفکرات دیگری بود، نظرات دیگری بود که این چیزِ روشن و واضحی است و نیاز به اثبات و استدلال هم ندارد. خود آن کسانی هم که آن انقلابها را راه انداختند و اداره کردند، غیر از این ادعایی ندارند، آنها هم همین را میگویند.

تنها انقلاب اسلامی بود که براساس ارزشهای اسلامی، پایههای اسلامی، تفکرات اسلامی، سرفصلهای جدید در زندگی انسان بهوجود آورد، بنا شد، منفجر شد و نظام حکومتی تشکیل داد.

و از اینکه اصولش با اصول دنیا یکسان نیست خجالت هم نکشید و از اینکه دنیا بسیاری از مسائل او را قبول ندارد احساس حقارت نکرد، بسیاری از اصول قابل قبول انقلابیون رایج دنیا را قبول ندارد؛ بلکه احساس افتخار کرد. گفت این اسلام است، این قرآن است، این کلام خداست، این رسالت من است. این خصوصیت انقلاب اسلامی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۳۷
اعظم سادات سرآبادانی