مردمی کردن اقتصاد دانشبنیان چه الزاماتی دارد؟
سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ
برای مردمی کردن اقتصاد دانشبنیان اولاً نیاز نیست هر فردی که ایدهای
دارد برود شرکت بزند. چرا ما نخبه را میاندازیم در دهلیز پرچالش شرکتزدن و
شرکت اداره کردن؟ شاید نخبهای بخواهد کنج دفترش بنشیند و مطالعه و پژوهش
کند و نخواهد وارد دنیای کسب و کار به معنی سختافزاری شود. میخواهد تمام
عمرش را صرف پژوهش کند، اما میخواهد ایدههایش را هم در عمل پیاده کند.
اگر این فرد بخواهد ایدهاش را به عمل برساند، راهکار نهادینهای
ندیدهایم. اینجا جایی است که اگر بخواهید صورت مسئله را با نگاه دولتی حل
کنید، به بنبست برمیخورید. برای حل این مشکل از راهکار مردمی باید
شبکههایی از متخصصان و نخبگان ایجاد کرد که این شبکهها در اقتصاد کار
کنند. یعنی آن صاحب ایده را نیندازیم به عرصهی طاقتفرسای مبارزهی
اقتصادی و بگذاریم کار خودش را بکند، اما شبکه این کار را برای او بکند.
شرکت زدن نخبگان یکی از ابزارها است. شاید نخبه دنبال سودآوری آنچنانی نباشد و بخواهد ایدهاش را برای همهی مردم به کار بگیرد و نه برای یک شرکت و سهامداران آن. شاید او میخواهد ایدهاش در همهی رشتههای صنعتی و روستاها و مناطق پیاده شود. شاید او بخواهد دانش خود را برای خدا صرف مشکلات مردم کند، اما شرکت یعنی سودمحوری. آن مخترعی که تا دیروز داشته با خیال راحت در آزمایشگاهش کار میکرده، الان افتاده در بازار و فضای بد رقابت و وام گرفته و مقروض شده و خانهاش را باید بفروشد تا بتواند حقوق کارمندانش را بدهد.
شهید شهریاری برای یکی از پروژههای مهم یک ریال از سازمان انرژی اتمی پول نگرفت. میگفت این کار را میخواهم برای خدا انجام دهم. رئیس سازمان انرژی اتمی میگفت ما حاضر بودیم هر مبلغی که بگوید، به او بدهیم برای رسیدن به این نقطه. او اما گفت من این کار را میخواهم برای رضای خدا انجام دهم. از اینگونه افراد بسیار هستند.
وقتی شما اقتصاد را محدود کردی به بنگاه و دولت، مسئله اینگونه خراب میشود. ما در ابزارها بهشدت زمینگیر هستیم، چون هنوز دنبالهرو غرب هستیم. پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد که از ابزارهای توسعهی صنعت دانشبنیان هستند، عمدتاً در نقاط توانمند و شهرهای بزرگ شکل گرفتهاند. آیا ما در عمق روستاها و شهرهای کوچکمان افراد صاحب ایده و اختراع نداریم؟ این افراد باید به کجا مراجعه کنند؟ پارک فناوری شرایطی و تعریفی دارد و هر جایی نمیشود زد. در یک شهر کوچک که ده تا کارخانه هم بهزور دارد، آیا مردم صاحب ایده و نخبگانی وجود ندارند که بشود ایدهی آنها را تجاری کرد؟
شرکت زدن نخبگان یکی از ابزارها است. شاید نخبه دنبال سودآوری آنچنانی نباشد و بخواهد ایدهاش را برای همهی مردم به کار بگیرد و نه برای یک شرکت و سهامداران آن. شاید او میخواهد ایدهاش در همهی رشتههای صنعتی و روستاها و مناطق پیاده شود. شاید او بخواهد دانش خود را برای خدا صرف مشکلات مردم کند، اما شرکت یعنی سودمحوری. آن مخترعی که تا دیروز داشته با خیال راحت در آزمایشگاهش کار میکرده، الان افتاده در بازار و فضای بد رقابت و وام گرفته و مقروض شده و خانهاش را باید بفروشد تا بتواند حقوق کارمندانش را بدهد.
شهید شهریاری برای یکی از پروژههای مهم یک ریال از سازمان انرژی اتمی پول نگرفت. میگفت این کار را میخواهم برای خدا انجام دهم. رئیس سازمان انرژی اتمی میگفت ما حاضر بودیم هر مبلغی که بگوید، به او بدهیم برای رسیدن به این نقطه. او اما گفت من این کار را میخواهم برای رضای خدا انجام دهم. از اینگونه افراد بسیار هستند.
وقتی شما اقتصاد را محدود کردی به بنگاه و دولت، مسئله اینگونه خراب میشود. ما در ابزارها بهشدت زمینگیر هستیم، چون هنوز دنبالهرو غرب هستیم. پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد که از ابزارهای توسعهی صنعت دانشبنیان هستند، عمدتاً در نقاط توانمند و شهرهای بزرگ شکل گرفتهاند. آیا ما در عمق روستاها و شهرهای کوچکمان افراد صاحب ایده و اختراع نداریم؟ این افراد باید به کجا مراجعه کنند؟ پارک فناوری شرایطی و تعریفی دارد و هر جایی نمیشود زد. در یک شهر کوچک که ده تا کارخانه هم بهزور دارد، آیا مردم صاحب ایده و نخبگانی وجود ندارند که بشود ایدهی آنها را تجاری کرد؟
فرصتها و مزیتهای فعلی کشور برای تقویت اقتصاد دانشبنیان چیست؟
مزیتهای انسانی و طبیعی که معلوم است. ما فرصتهای احیا نشدهای در
اقتصاد داریم. از نظر اقلیم، از نظر منابع انسانی و دسترسیهای کلیدی که
احیا نشده، مثالهای متعددی میشود زد. ما همچنان خامفروشی میکنیم و در
طبیعت چرخههای سادهی تولید را به کار گرفتهایم. مثلاً از زرشک ۶۰۰ نوع
دارو و رنگ درمیآید، ما اما این زرشک را فقط میریزیم روی پلو و میخوریم.
من معتقدم تنها نسخهای که مناطق محروم ما را پیشرفته میکند، استفاده از فناوریهای نوین مبتنی بر مزیتهای هرکدام از این مناطق است. در این مناطق منابع بکری هست که اگر آنها را برای صنایع پیشرفته به کار بگیریم، ثروتافزایی فراوانی برای همان مناطق محروم خواهد کرد. الیته ابزارش این نیست که شما سرمایهگذاران غیر بومی را ببرید در آن مناطق تا منابع آن مناطق را استفاده کنند و بعد هم مناطق را محرومتر کنند. باید مردم آن مناطق و کارآفرینان آن مناطق را توانمند کنید. «توانمندسازی مردم» که حضرت آقا میگویند، یکی از مصادیقش همین است. ما فکر میکنیم توانمندی مردم این است که به آنها وام و مجوز شرکت بدهیم.
ما باید نگاهمان را به مناطق محروم عوض کنیم. فرصتهای بزرگ تولید در کشور داریم که احیا نشده است، اما ابزار نهادی این کار، شرکت نیست. اینجا ما باید مدیریت جهادی و سازماندهی جهادی را به کار بگیریم؛ همان کاری که جهاد سازندگی در مسیرش بود. جهاد از ابتدا رفت نیازهای ضروری روستا را مانند حمام و دستشویی و مسجد را ایجاد کرد و اگر میگذاشتیم آن نهاد کار کند، روزی به صنایع پیشرفته در روستاها میرسید.
من معتقدم تنها نسخهای که مناطق محروم ما را پیشرفته میکند، استفاده از فناوریهای نوین مبتنی بر مزیتهای هرکدام از این مناطق است. در این مناطق منابع بکری هست که اگر آنها را برای صنایع پیشرفته به کار بگیریم، ثروتافزایی فراوانی برای همان مناطق محروم خواهد کرد. الیته ابزارش این نیست که شما سرمایهگذاران غیر بومی را ببرید در آن مناطق تا منابع آن مناطق را استفاده کنند و بعد هم مناطق را محرومتر کنند. باید مردم آن مناطق و کارآفرینان آن مناطق را توانمند کنید. «توانمندسازی مردم» که حضرت آقا میگویند، یکی از مصادیقش همین است. ما فکر میکنیم توانمندی مردم این است که به آنها وام و مجوز شرکت بدهیم.
ما باید نگاهمان را به مناطق محروم عوض کنیم. فرصتهای بزرگ تولید در کشور داریم که احیا نشده است، اما ابزار نهادی این کار، شرکت نیست. اینجا ما باید مدیریت جهادی و سازماندهی جهادی را به کار بگیریم؛ همان کاری که جهاد سازندگی در مسیرش بود. جهاد از ابتدا رفت نیازهای ضروری روستا را مانند حمام و دستشویی و مسجد را ایجاد کرد و اگر میگذاشتیم آن نهاد کار کند، روزی به صنایع پیشرفته در روستاها میرسید.
۹۵/۰۸/۱۸